تمام راه را با سر ندوئیدم که تورا در آغوش او ببینم

 

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, ] [ 13:54 ] [ A . M ] [ ]

وقتی می خواهمت و نیستی...

هیچ اتفاقی نمی افتد

 

فقط من ذره ذره ایوب می شوم...

 

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, ] [ 13:52 ] [ A . M ] [ ]

به سلامتی حرفایی که نمیشه گفت, باید خورد...

ولی بعضی حرفارو نه میشه گفت,نه میشه خورد...

میمونه سر دل میــشـه دلــــــــتنگی...

میــشـه بـــــــــــغـض...

میــشـه ســـــــــکوت...

 

میــشـه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته ...

 

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, ] [ 13:51 ] [ A . M ] [ ]

 

 

میدونی " بـــهــــشــت " کجاست؟
یه فضایِ چند وجب در چند وجب !
بینِ بازوهایِ کسی که دوسش داری

 

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, ] [ 13:50 ] [ A . M ] [ ]

روی قـلــبــــــــــ♥ــــــــے نـوشـــتــه بـود : 

شــکـســــتـــــنــــے اســــت مـواظـــــــب بـاشــــــــیـن
ولـــــــــــے 
مـــن روـــے قــلــــــ♥ــــــبــم نـوشــــتـم : 
شــکـســ ــــ ـــتـه اســــت , راحــــــــــــــت بـــاشــــیـن

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, ] [ 13:49 ] [ A . M ] [ ]

 

نیا ﺑﺎﺭﺍﻥ....!

 

ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﻧﮑﻦ...

 

 

ﻣﻦ ﻭ ﺍﻭ ﻣﺎ ﻧﺸﺪﯾﻢ.....

 

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, ] [ 13:48 ] [ A . M ] [ ]

 

 

ای کاش یه ذره...فقط یه ذره

شهامت داشتم

اونوقت واسه پنهون کردن

"
این بغــــــــــــــض لعنتی "

سرفه نمی کردم ونمی گفتم:مثل اینکه سرما خوردم

اونوقت دیگه بهونه اشکـــــــــــــام رفتن پشه تو چشمم نبود

خستــــــــــه ام از جواب دادن های دروغکـــــــــــــــــــــی

از اینکه به دروغ بخندمو اعلام رضایت کنم

تا کسی نفهمه روزگارم عالیه ....برای سوختن... برای نابودی

من به اینا کار ندارم

دلم واسه تـــــــــــــــــــــــو تنگ شــــــــــــــــــــده

 

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, ] [ 13:47 ] [ A . M ] [ ]

برات پیش اومده وقتی پای تلفن باید خداحافظی کنید

اما هنوز دلتون میخواد صداشو بشنوید یهو میگید راستی؟!

میگه : جانم...؟!

آروم میگی : دوســـتـــت دارم...

 

 آخ .... که این چند ثانیه آخر چقدر می چســـــبـــه"...

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, ] [ 13:46 ] [ A . M ] [ ]

نوشته های من مخاطب خاص ندارند

مخاطب نوشته هـــایم به ســــادگی یک لبخند رهایم کــرد ...

[ شنبه 16 خرداد 1394برچسب:, ] [ 13:32 ] [ A . M ] [ ]

عکس هایت ، هنوز برایم می خندند ... هر روز به بهانه ی یک خنده ی جدید ، نگاهت می کنم...!!

 

دل آدم ... گاهی چه گرم می شود به یک " دلخوشی کوچک " ... به یک " هستم " ... به یک " نوازش " ... به یک " آغوش "  

 

گروه اینترنتی ایران سان

زًنـــــها مثل ســـکوت هستند... با کوچکترین حـــــرفی میشکنند...! مًــــردها مثل « باران بهاری » هستند . هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود...!  

 

گروه اینترنتی ایران سان

قاصـــ ـدک برو آن گوشـــ ـه باغ سمت آن نرگـــ ـس مســـ ـت و بخوان در گوشـــ ـش:یک نفر گوشـــ ـهء باغ یاد تــ ـو را بوی تــ ـورا لحظــ ـه ای از یاد نخواهــ ـد برد . . .

 

چه قدر سخته منطقی فکر کنی...وقتی احساساتت داره خفت میکنه...! چه قدر بده ترس از دست دادن!

 

دوســـت دارم این رو نوک پنجـــــه بلند شدن ها رو و بوســــیدن لب های تـــــــــو را همان لحظه هایی که تو یک عالمه مــَــــرد می شی و مــَـــــن یک عالمه زن !!

گروه اینترنتی ایران سان

هرچقدر بیشتر میخواهمت . . . دورتر میشوی . . . . . . برگرد ! . . . قول میدهم دیگر دوستت نداشته باشم
 
مـن زانــو هـایـم را بــه آغـوش کــشیده بـــودم... وقتــی تــو بــرای آغــوش دیـگری... زانــو زده بـودی
 
مرا دوست داشته باش، امــــــا؛ تجربه ام نکن . . . برای آموختن، ابزار مناسبی نیســـــتم...
 گروه اینترنتی ایران سان
خـــــــــــدایا شکر‌ به خاطره همهٔ داده‌ها و نداده هایت داده‌هات نعمتــــــــــ ، نداده‌ها هم حکـــــــــــمت ...
 گروه اینترنتی ایران سان
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اصراف محبت است.
 گروه اینترنتی ایران سان
لعنت به تو ای "دل" که همیشه جائی جا می مانی که تو را نمی خواهند...!!
 گروه اینترنتی ایران سان
بــه بـــــودن هـــا ، دیـــر عـــادتـــ کن... ! و بــه نبــودن هـا ، زود ...! آدم هــا ، نـبودن را بهـتر بلـدنـــد !!  
 
دنیا سه پیچ داره : تولد ، رفاقت و مرگ. سر پیچ دوم دیدمت تا پیچ سوم باهاتم
گروه اینترنتی ایران سان
لطفا پلک مرا بردار به ابرویم گره بزن تا دیگر اشتباهی خواب آمدنت را نبینم...
گروه اینترنتی ایران سان
لعنتی هـَرچــه داشتــَم رو کـَردَمـ ! امــاتــو... اســیر نشــدی... سیــر شــدی!
گروه اینترنتی ایران سان
دست هایت...
کجاست...
که کنار بزند...
دلتنگی ام را...
گروه اینترنتی ایران سان
مـهـربـان کـه مـیـشـوی . . . دلـم بـیـشـتـر تـنـگ مـی شـود بـرایـت . . .
[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:47 ] [ A . M ] [ ]

پـــــــروردگارا چگـــــونه زیســــتن را به مــــن بیامـــوز
چگــــــــونه مــــــــردن را خود خواهم آموخــــت

 

ܓ ܓܓ ܓܓ ܓ

دوســــــــت داشتن کســـــی که لایــــ ــ ـــ ــ ـ ـــق دوســـت داشتن نیست اســـراف محـــــبت است

 


ܓ ܓܓ ܓܓ ܓ

بر خاک بخواب نازنین، تختی نیست
آواره شدن، حکایت سختی نیست
از پاکی اشکهای خود فهمیدم
لبخند همیشه راز خوشبختی نیست

 


ܓ ܓܓ ܓܓ ܓ


سعی کن مثل خورشـــــــــید زیاد نور نـــدی چون همه از نــورت استفاده می کنن ولی اصلا نـــگات نمی کنن؛
سعی کن مثل ســــتاره کم نــور بدی تا همه تو خلــوت شباشون دنبالـــت بگـــردن

 

ܓ ܓܓ ܓܓ ܓ

به یاد داشته باش : زنـــــــــدگی سادگی چشــــــــمانیست که به یک قالــــــــب یـــــخ مثل یک شمش طــــلا مینگرد

 

ܓ ܓܓ ܓܓ ܓ

با خیال تــــو به سر بردن اگر هست گـــــناه با خبر باش که من غـــرق گـــناهم شــب و روز

 


ܓ ܓܓ ܓܓ ܓ

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:45 ] [ A . M ] [ ]

میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟

جــایــی کـه

نـه حـــق خــواسـتن داری

نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن


.........................................................................

عزیز راه دورم

آغــــوش دریایی خــود را باز کن
تا شبـــی در آغوشــت سر کنم
و در امــواج تــو سرگردان شوم
تا به ساحـــل آرامــش برسم



.............................................................................

انسان به ســه بوســـــه تکمیل میشود
بوسه ی مــــــادر که با آن پا به عرصه ی خاکی میگذاری
بوسه ی عشــــــــق که یک عمر با آن زندگی میکنی
بوسه ی خــاکــــــ که با آن پا به عرصه ی ابدیت میگذاری


.......................................................................................................

دوســـت داشتن از عشـــق برتر است
عشــق یک جوشــش کــور است
و پیونــدی از ســر نابینایی
اما دوســت داشــتن پیوندی
خودآگاه و از روی بصیــرت روشـن و زلال



..........................................................................................

یكی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میكنم شاید
بخواند از نگاه من
كه او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند


..................................................................................................

به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف كودكی آویخت تا او را بخنداند

...............................................................................................................

به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به كوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یكی ابر سیه آمد كه روی ماه تابان را بپوشانید


..................................................................................................................

صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
ز ابر تیره برقی جست
كه قاصد را میان ره بسوزانید
كنون وامانده از هر جا
دگر با خود كنم نجوا
یكی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند



................................................................................................


بنده گفت خدا چرا آرزویم را بر آورده نمی کنی؟؟ مدت هاست که به درگاهت دست اجابت بلند کرده ام . خدایا همین یکبار ..همین یک آرزو.... و این آخرین آرزوی من است....

فرشته خندید و با خود گفت : چه دروغ بزرگی آخرین آرزو !!! تا جائی که به یاد دارم آرزو های آدمیان بی نهایت بوده...

خدا خندید و گفت : دو بار از کار انسان ها خنده ام می گیرد : یکبار زمانی که برای چیزی که به صلاحشان نیست دعا می کنند و هزاران هزار بار رو به سویم می آورند و طلبش می کنند و بار دیگر زمانی که برای چیزی که به صلاحشان است و ما بر آنان فرو می فرستیم نا شکری می کنند و طلب از بین رفتنش را می کنند!!حال آنکه برای آنها بهتر است....

فرشته گفت : و آنها نمی دانند آن هنگام که آرزویی می کنند و خداوند همان زمان به آرزو و دعا یشان پاسخ نمی دهد سه حالت دارد : اول آنکه به صلاحشان نیست ، دوم آنکه می داند در صورت استجابت آن دیری نمی پاید که پشیمان می شوند و سوم آنکه دارد بهترین چیز را برای آنها مهیا می کند....

 

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:43 ] [ A . M ] [ ]

به نام خدا خالق انسان . به نام انسان خالق غم ها
به نام غم ها به وجود اورنده ی اشك ها . به نام اشك تسكین دهنده ی قلب ها
به نام قلب ها ایجاد گر عشق و به نام عشق زیباترین خطای انسان


 

 

رسم زندگی این است: روزی کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی
به
همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده مثل یک مهمانی که به آخر می رسد
و
تو به حال خود رها می شوی چرا غمگینی ؟
این رسم زندگیست پس تنها آوازبخوان


 

 

هنگامی كه دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود
دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم كه درهای باز را نمی بینیم



 

فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست
تا تلخی نباشد شیرینی نیست
و
گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می سازد خواهی دید
آری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می کند


 

 

بهترین ایمان آن است که معتقد باشى هر جا که هستى

خدا با توست ......

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:38 ] [ A . M ] [ ]

ما نسل بوسه های خیابانی هستیم
نسل خوابیدن با اس ام اس
نسل درد دل با غریبه های مجازی
نسل جمله های كوروش و دكتر شریعتی
نسل كادوهای یواشكی
 نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس...  ...
نسل سوخته
نسل من..........
نسل تو ...
یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم بین عذاب هایمان مدام بگوئیم یادش بخیر ...
دنیای ما هم همین طور بود
مثل جهنم ...

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:33 ] [ A . M ] [ ]

چقدر سخته پس از پشت سر گذاشتن کلی خاطره ی قشنگ...
با بی اعتنایی و بی تفاوتی بهت بگه:
هر جور راحتی کسی مجبورت نکرده بمونی!!!







رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی
و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتند
و...و من همچون غربت زده ای در اغوش بی کران دریای بی کسی
به انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
وتا وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
بانوی دریای من دنبال تو میگردم...





یک روز عشقت را دزدیدم
و برای اینكه جای مطمئنی داشته باشد
آن را در قلبم پنهان كردم
غافل از اینكه روزی برای پس گرفتن آن قلبم را خواهی شكست






من باختــــــــــــــــــــم ... من پذیرفتم شكست خویش را پندهای عقل دوراندیش را من پذیرفتم كه عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است میروم شاید فراموشت كنم در فراموشی هم آغوشت كنم می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:32 ] [ A . M ] [ ]

کاشــــــ می شـــد



زندگی را هم عوضــــ کــــرد



مثل «چایی» وقتی که ســــــرد می شود . . .







صــداے تپـش هـاے قلبــــ ـم رو میشنوم


ولـے


هیچـ علاقه اے به زندگـے کردنــــ توش نیستـــــ








آهای ایــــوبــــــ کجایی؟!




تا برایتــــــ از صبــــــر بگویـــــم . . .









حالا كه رفتهــ ای،



ساعتهــــا به این می اندیشم



كه چرا زنــــده ام هنـــوز؟



مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم؟



خدا یادش رفته استــــــ مرا بكشــــد،



یا تــــــو قرار استــــــ برگردی؟!

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:31 ] [ A . M ] [ ]

میدونم نشنیدی از من یه بار بگم دوسِت دارم

میدونم قدّ یه دنیا به احساست بدهکارم

میدونم اشتباه کردم عزیزم حق بهت میدم

تو با عشق پیشه من بودی اینو هرگز نفهمیدم




چرا یادم میره دستات پناهِ دستِ سردم بود

چرا یادم میره حرفات یه مرحـــم روی دردم بــود

با اینکه ، خوبی های تو همیشه بی عَوض بوده

خیال نکن که این کارا روی قصد و غرض بــوده


 
نمیدونم توی قلبم یه حسّ بچگی دارم

تورو آزار میدم امّا بهت وابستگی دارم / وابستگی دارم




 
[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:31 ] [ A . M ] [ ]

من به دنبال نگاهی هستم...

من نه عاشق هستم

و نه محتاج نگاهی كه بلغزد بر من

من خودم هستم و تنهایی و یك حس غریب

كه به صد عشق و هوس می ارزد

من نه عاشق هستم

نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افكار پلید



من به دنبال نگاهی هستم



كه مرا از پس دیوانگی ام می فهمد!!

....................................................


دلم ...



دلم دستانی مهربان میخواد که دستامو بگیره.

دلم پاهایی رو میخواد که کنارش قدم بزنه.

...

دلم یه نگاه میخواد!


.......................................................


مـــن برای تنهــــــــــــــــا نبـودن ..

آدمهای زیادی دور و برم دارم !!!

آن چیزی که ندارم کسی برای

" بـا هــــــــــــــــم بـودن "

است

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:29 ] [ A . M ] [ ]

نمیدونم کجاست … چه میکنه … ولى میدونم که ندارمش !
هیچوقت نخواستم که تورو با چشمات به یاد بیارم ؛
نمیخواستم که تورو تو گم ترین آرزوهام ببینم ؛
نمیخواستم که بى تو به دیوارها بگم ، هنوزم دوستت دارم …
آخه تو هول وهواى پریشونیا ، تو رو نداشتم !
تو گیرودار اى بابا دل تو هیچ ، حال اون خوش ؛ اى بى مروت !
دیگه دلى میمونه که جور دل کبوتر بتپه ، که با شما از جون زندگیش بگه ؟!
بگه که هنوز زنده است …
اگه صدا ، صداى منه ؛ نفس ، اگه نفس تو
بذار که اون خوش غیرتاش بدونن که دل ، دِله و این دیگه دل نیست !
دیگه دل نمیشه !
نه دیگه این واسه ما دل نمیشه …






اگه میخواى یكــــــیو از دست بــدى.
.
.
.
.
.
.
فقط كــافـیـه دوســـــــــــتـش داشـته باشـى ....
هــــــــــــــــــمـیـن كـــــــــافـیـه .. .. .. !!!!!!!!






چقدر ...
هیچكس...
شبیه تو نیست ! . . .

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:28 ] [ A . M ] [ ]


دلگیرم از تنهایی های مکرر . . .

از مردمانی که بودنشان را ادعا میکنند . . .


و از زمانه که محبت طلب کردم و هیچ نبود .. . .نه دستی . . .نه دوستی . . .


و باز تنهایی...!!!





ما،
نسلی هستیم که،

بهترین حرفهای زندگیمان را نگفتیم…

تایپ کردیم...

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:26 ] [ A . M ] [ ]






یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...

همین که دستت رو آروم بگیره.....


یه فشار کوچیک بده.....


این یعنی من هستم تا آخرش.....


همین کافیه....!

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:23 ] [ A . M ] [ ]


من عاشقانه هایم را

روی همین دیوار مجازی می نویسم !


از لج تـو . . .



از لج خـودم . . .


که حاضر نبودیم یک بار


این ها را واقعی به هم بگوییم. . . !







می گویند : سـاده نیست . . .

گذشتن از كسى كه گذشته هایت را ساخته و آینده ات را ویران كـرده ...!!!


امـا من گذشتم . . .










گاهی هیچکس نیست تا باهاش درد دل کنیم ....

دلت میخواد با یکی حرف بزنی ..... درد دل کنی 


اونوقت یه چیزی ته دلت بهت میگه :


با اونی که اون بالاست حرف بزن 


ناخود آگاه رو میکنی سمت آسمون 


میگی خدایا ................

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:20 ] [ A . M ] [ ]

روزگاری خواهد رسید...

همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...

به یاد من...

ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!

دلت هوایم را خواهد کرد...

به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...

به یاد خواهی آورد خنده هایم را...

به یاد خواهی آورد اشک هایم را...

مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!



 

 






می خندم!

دیگر تب هم ندارم

داغ هم نیستم

دیگر به یاد تو هم نیستم

سرد شده ام

سرد سرد

نمی دانم

شاید…

شاید دق کرده ام!

کسی چه می داند…

بی حسم کردی.... نسبت به تمام حس های دنیا...!





 

 






گاهی سکوت

یعنی اما … یعنی اگر …

یعنی هزار و یک دلیل که “دل” میترسد بلند بگوید …

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:7 ] [ A . M ] [ ]


این روزها

بیشتر از هر زمانی

دوست دارم خودم باشم !!

دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم

و نه هراس از دست دادن را .....

هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد

دلم هوای خودم را کرده است ...

همین...




برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید



آهسته بیا

چیزی هم ننویس


نظر هم نگذار


همان که بخوانی بس است


من به بی محلی آدمها عادت دارم






[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:6 ] [ A . M ] [ ]


باید بازیگر شوم ،

آرامش را بازی کنم

باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم

باز باید مواظب اشک هایم باشم

باز همان تظاهر همیشگی ” خوبم … ”






برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید





تنها برخی از آدمها

باران را احساس می کنند …

بقیه فقط خیس می شوند













گاهی سکوت دوست معجزه می کند و تو می آموزی که بودن همیشه در فریاد نیست

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:6 ] [ A . M ] [ ]

لبخندی که در چهره ام  می بینی معنایش

این نیست که زندگی ام بی نقص است،

بلکه قدردان داشته هایم هستم

و از خدا بخاطر نعمتهایش

سپاسگذارم













تلخ است ،

همه فکر کنند سرت شلوغ است ،

و تنها خودت بدانی چقدر

 تنـــهایی ..
.



[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:2 ] [ A . M ] [ ]

تنهایی بهتر است

خودتی خودت

حداقل روحت آسایش بیشتری دارد

نگرانی كمتری داری

و میتوانی برای خودت باشی

هیچ كس دیگر به با هم بودن های قدیم اعتقاد ندارد

همه میخواهند تو را از سر خود باز كنند

كاش كمی عوض میشدیم













آنکه اعتماد می‌کند...

 مهم نیست که به چه چیزی اعتماد می‌کند، همین اعتماد حاکی از معصومیت اوست.

 حتی اگر بدلیل اعتماد، فریب بخورد، مهم نیست،

 چون ارزش اعتماد بسیار فراتر از چنین فریبی است.

 می‌توانی همه چیز را از او بگیری، ولی اعتماد را هرگز

[ پنج شنبه 14 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:1 ] [ A . M ] [ ]

[ یک شنبه 10 خرداد 1394برچسب:, ] [ 23:31 ] [ A . M ] [ ]

 گربه را دم حجله کشتن

میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است. پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند. بر خلاف نظر همه ، او میگوید که میتواند دخترک را رام کند. خلاصه پس از مراسم عروسی ، عروس و داماد وارد حجله میشوند و....  چند دقیقه از زفاف که میگذرد پسرک احساس تشنگی میکند . گربه ای در اتاق وجود داشته از او میخواهد که آب بیاورد. چند بار تکرار میکند که ای گربه برو و برای من آب بیاور. گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا میکند. سپس رو یه دختر میکند و میگوید برو آب بیار.

[ شنبه 9 خرداد 1394برچسب:, ] [ 22:55 ] [ A . M ] [ ]

 

دلم تنگ است!

دلم اندازه حجم قفس تنگ است!

سکوت از کوچه لبریز است!

هوا هم سرد و بارانی است!

نمی دانم چرا در قلب من

پاییز طولانی است!

[ شنبه 9 خرداد 1394برچسب:, ] [ 22:54 ] [ A . M ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد